جلالی:
مردم از جریان های سیاسی عبور می کنند، اما از دین وکشورشان نه
رییس مرکز پژوهش های مجلس می گوید: مردم نسبت به وضعیت اداره کشور نقد دارند، اما در عین حال چند اصل برای شان حائز اهمیت است. یکی اینکه اصل نظام باید حفظ شود، دوم اینکه امنیت شان دچار خدشه نشود و سوم اینکه نمی خواهند اصول دینی و مذهبی، آسیب ببیند.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت، کاظم جلالی رییس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گفتگویی با روزنامه اعتماد که امروز (یکشنبه 26 اسفند ماه ) منتشر شد، به تشریح مسائلی در حوزه سیاست داخلی پرداهت است.
متن کامل این مصاحبه را در زیر میخوانید؛
آخرین روزهای سال 96، زمانی که هنوز زخم ناآرامیهای دیماه تازه بود و بحث انتقاد از هرآنچه بوی امید میدهد، داغ، کمتر کسی به انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه 98 فکر میکرد و آنها هم که فکر و برنامهای برای شرکت در این انتخابات داشتند، احتمالا در آن حال و اوضاع ترجیح میدادند فعلا تا اطلاع ثانوی، بهجای آنکه از مردم رای و حمایت سیاسی مطالبه کنند، ابتدا تکلیف آن وعدهها و مطالبات تلمبار شدهای که از انتخابات قبل باقی مانده را روشن کنند تا مگر، این ملت همیشه در صحنه، همچنان کورسوی امیدی برای «حضور پرشور پای صندوقهای رای» و خلق «حماسههای سیاسی» داشته باشند. حال اینکه در آن شرایط به چه کسی و کدام جناح رای بدهند، بماند.
حالا اما به نظر میرسد، اوضاع کمی آرامتر شده و سیاسیون دوباره، از برنامههای انتخاباتیشان میگویند. همین دیروز، در شرایطی که عبدالرضا رحمانیفضلی، در اظهارنظری، عبور از سال 98 را سهلتر از 97 پیشبینی کرده و اعلام کرد اوضاع دیگر از آنچه امسال دیدیم، بدتر نخواهد شد، حزب اصلاحطلب ندا، از تهیه برنامههای خود برای انتخابات پیشرو خبر داده.
پنجشنبه هفته گذشته نیز در جریان برگزاری انتخابات سالانه خانه احزاب، بار دیگر سران و دبیران کل حزبهای مختلف اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل گردهم آمدند و اشلی کوچک از آنچه احتمالا تا کمتر از یک سال دیگر، در جریان انتخابات مجلس یازدهم خواهیم دید، در انتخابات شورای مرکزی خانه احزاب به نمایش گذاشتند.
شاید یکی از نخستین برداشتهایی که از این حال و اوضاع میتوان داشت، این باشد که بار دیگر، آهستهآهسته باید شاهد سیاسیتر شدن آسمان کشور باشیم و احتمالا با شروع سال نو، هرچه به پایان سال و ماه دوازدهم که ماه انتخابات نیز هست، نزدیک شویم، این آسمان رنگ و رویی سیاسیتر هم به خود خواهد گرفت.
در چنین شرایطی طبیعتا باز باید از گمانهزنیهای انتخاباتی بگوییم و پیشبینی آینده حال و هوای سیاسی کشور. اوضاع و شرایطی که خواهناخواه، پای سیاسیون از جناحهای مختلف را به میان میکشد و در این میان، طبیعتا جدا کردن انگیزههای فردی و جناحی افراد از تحلیل سیاسیشان کاری دشوارتر از شرایط معمول خواهد بود. در این شرایط اما اگر این شانس را داشته باشید که هم از تحلیل و پیشبینی سیاستمداری بهره ببرید که بهواسطه قرار داشتن در مرکز رویدادها و تحولات سیاسی، آگاهانه قضاوت میکند و همزمان، از کسی پیشبینی سیاسی بخواهید که قرار نیست نفعی در این بازار انتخابات داشته باشد، احتمالا تا حدودی قابلقبول به مقصد نزدیک شدهاید. با این دستفرمان، احتمالا کاظم جلالی از بهترین گزینهها خواهد بود. سیاستمداری که نه خود را اصولگرا میداند، نه اصلاحطلب.
کسی که ریاست مرکز پژوهشهای مجلس را برعهده دارد و این، یعنی به خوبی از آمار و ارقام انواع و اقسام گزارشهای محرمانه و غیرمحرمانه درباره حال و روز کشور با خبر است و علاوه بر آن، رییس فراکسیون مستقلین ولایی، فراکسیون نزدیک به علی لاریجانی رییس مجلس است و به این اعتبار، مطلع از لااقل بخشی از برنامههای انتخاباتی سیاسیون در سال آینده. جلالی اما یک ویژگی مهم دیگر هم دارد.
او اگرچه احتمالا بهواسطه مصوبه اخیر مجلس که امکان کاندیداتوری پیاپی پس از 3 دوره را از نمایندگان سلب میکنند، اساسا امکان کاندیداتوری در انتخابات مجلس یازدهم را ندارد اما چنانچه اینجا به ما گفته و پیش از این هم به دیگر رسانهها، از مدتها قبل از این مصوبه هم تصمیم خود را گرفته و قرار نیست دیگر وارد انتخابات مجلس شود. آنچه در ادامه میخوانید بخشی است از تحلیل و پیشبینی جلالی درباره مسائل کشور در سال آینده و انتخابات پیشرو.
**بیش از یک سال از اعتراضات دیماه 96 که به هر حال، نقطه عطفی مهم در تاریخ سیاسی کشور و تحولی در حوزه مطالبهگری مردم و البته نحوه برخورد حاکمیت با اعتراضات مدنی بود، گذشته است. آن زمان، تحلیل اولیه عمدتا ناظر بر این بود که انگار مردم به نوعی عبور از جریانهای سیاسی گرایش پیدا کردهاند؛ چراکه میگفتند نه به اصلاحطلب اعتماد کامل دارند و نه به اصولگرا. اما حالا با گذر زمان، به نظر میرسد انگار شاهد نوعی پوستاندازی در جناحبندی سیاسی کشور هستیم. چنانچه زمانی این جناحها با تعابیر راست و چپ معرفی میشد و در ادامه با پوستاندازی هر دو جناح، همین دوگانه اصلاحطلب- اصولگرا جایگزین شد. فکر نمیکنید آرایش سیاسی کشور بار دیگر در حال تحول است و احتمالا باید در آینده نزدیک منتظر ظهور جریانهای جدید البته در چارچوب قانون و در درون کشور باشیم؟
مردم نسبت به وضعیت اداره کشور نقد دارند، نقد جدی هم دارند اما در عین حال به نظر میرسد چند اصل برایشان حائز اهمیت است. یکی اینکه اصل نظام باید حفظ شود، دوم اینکه امنیتشان دچار خدشه نشود و سوم اینکه بالاخره مردم ما مردم متدینی هستند، یعنی بهلحاظ مذهبی، پایبند هستند و نمیخواهند این اصول دینی و مذهبی، آسیب ببیند.
مصداق این روحیه را مثلا شما در راهپیمایی بیستودوم بهمنماه دیدید که با وجود همه فشارها و فضاسازیهای رسانهها و این همه دشمنی، راهپیمایی بیستودوم بهمن با شکوه کمنظیری برگزار شد. من امسال دقیقا از مسیری عبور کردم که سال گذشته نیز عبور کرده بودم. بنده پیش از اینکه نماینده تهران شوم، همیشه در بیستودوم بهمن، شاهرود بودم ولی امسال، اگر اشتباه نکنم سومین یا چهارمین سالی بود که در زمان راهپیمایی تهران بودم. دقیقا هم از مسیر پارسال و سالهای گذشته عبور کردم، امسال شاهد مراسمی بهمراتب باشکوهتر از سالهای گذشته بودم. همین مساله نشان میدهد که این درک مردم نسبت به وضعیت کشور درست است. شاید برایتان سوال پیش آمده باشد که آیا واقعا اینکه مثلا همه مسوولان اعتراف میکنند که مردم ما، خیلی مردم خوبی هستند، اغراق میکنند؟ باور کنید چنین نیست و ما صرفا واقعیتی که به آن باور داریم را بازگو میکنیم. اما آیا این مردم هیچ نیازی ندارند؟! معلوم است که دارند. آنها چه میخواهند؟!
مردم میخواهند در داخل کشور اصلاحاتی انجام شود و این اصلاحات منتج به آن شود که هم امنیتشان حفظ شود، هم زندگیشان زندگی مرفهتری باشد، هم دینشان حفظ شود و هم ایران حفظ شود. بالاخره مردم ما شرایط را درک میکنند که دشمنیها نسبت به این کشور زیاد است. حالا یک بخشی از دشمنیها شاید دشمنی با حاکمیت باشد، ولی یک بخش از دشمنی نسبت به خود ایران است، اینکه آنها آرزو دارند بالاخره این ملت شکسته شود، کشور تجزیه شود و به سمت و سویی دیگر برود؛ به نظر میرسد مردم تاحدودی نسبت به این جریانات سیاسی بیاعتماد شدهاند و حتی احساس میکنند که این جریانات، بیشتر درون خودشان و در راستای منافع خودشان هستند. البته جریانات سیاسی همانطور که میگوییم، جریان هستند، حزب نیستند.
درواقع ما با تحزب فاصله داریم و نمیتوانیم مسوولیتخواهی کنیم. مثلا نمیدانیم مجلس را چه کسی یا چه کسانی یا چه احزابی تشکیل داده، تا برویم از آنها مسوولیت بخواهیم. یک مقدار هم برمیگردد به اینکه ساختارمان شفاف نیست، باز مسوولیت خواستن روی این عدم شفافیت ساختار هم بیشتر سخت میشود؛ لذا من هم فکر میکنم بالاخره شاید مثلا جریانات جدیدی در انتخابات سال آینده و حتی انتخابات هزار وچهارصد ظهور پیدا کند، ولی داخل ایران یک ایرادی که وجود دارد، این است که دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا بیش از اندازه تصلب بر بقا دارند. درنتیجه جریانات دیگری هم که برای انتخابات میآیند، نمیتوانند حضورشان را حفظ کنند.
ما بارها در انتخابات شاهد بودیم که جریانی میآید که اسمی تازه دارد که به گوش مردم هم نرسیده، اما وقتی دقیق میشویم میبینیم که این جریان به ظاهر نوظهور هم یا خاستگاه اصلاحطلبی یا اصولگرایی دارد، یا راست است یا چپ. درواقع به نظر میرسد تا حدودی درگیر تصلب اصلاحطلبی و اصولگرایی شدهایم؛ یعنی این دو جریان داخل کشور وجود دارد و اجازه نمیدهند که جریانات دیگر کاری کنند و حتی شکل بگیرند. مثلا شما مجلس را نگاه کنید، ما آمدیم و گفتیم یک جریان سوم مستقل میخواهیم، ولی یکباره دیدیم دوستان اصلاحطلب و اصولگرا بدون ما رفتهاند، با یکدیگر جلساتی گذاشتهاند، بدون ما به یکسری توافقاتی رسیدند و این توافقات به هیات رییسه سال گذشته منتج شد که بعد خودشان هم از خودشان ناراحت شدند که چرا این رفت و چرا آن آمد و قرارمان این نبود و از این حرفها. این موضوعات نشان میدهد وقتی هم که یک جریان جدیدی میخواهد وارد عرصه شود، دو جریان قدیمی اصلاحطلب و اصولگرا بهخاطر تصلبی که دارند، چندان میدانی به جریان جدید نمیدهند.
**اتفاقا درحال حاضر جریان دولت باوجود آنکه مشخصا با حمایت اصلاحطلبان در هردو انتخابات به موفقیت رسید اما بیشتر شبیه به همین جریان مستقل یا اعتدالی شما در مجلس است. درواقع بحث این است که این جریان سوم به وجود آمده و هماکنون علاوه بر دولت، ریاست و بخش مهمی از کرسیهای پارلمان را هم در اختیار دارد اما عملا ریشه در همان دو جریان قبلی دارد و بهجای ارتقای سطح اعتماد عمومی، این نگرانی را ایجاد کرده که مبادا ائتلافی میان دو جناح شکل گرفته که به نفع مردم نیست. آیا این جریان سوم منجر به افزایش بیاعتمادی عمومی نشده است؟
درواقع اگر بر تحلیل سیاست روز متمرکز شویم، به همین نتیجه شما میرسیم. ولی بحث این است که کشور در حال حاضر به چه جریانی نیاز دارد؟! به نظر میرسد این جریان یک؛ باید عقلانی باشد و عاقلانه فکر کنند، دوم؛ متعادل باشد و تندروی نکند و سوم؛ کارآمد باشد و بلد باشد چه کار کند. چون یک وقتی آدم عاقلی است و در عین حال با عقلانیت پیش میرود، ولی هنوز تجربهای ندارد و جایی کاری نکرده است، ممکن است به مشکل بخورد. بنابراین فکر میکنم این جریان را باید کنار همدیگر دید.
متاسفانه اتفاقی که تا به حال در دولتها و جریانهای سیاسیمان افتاده، این است که هرکدام با اسمی آمدهاند اما چون نتوانستهاند خوب کار کنند، اسمها را هم خراب کردهاند. مثلا شما میگویید اصلاحطلبی؛ کسی که نمیتواند با اصلاحطلبی مخالف باشد، چون اصلاحات اتفاق بسیار خوبی است و شخص مقام معظم رهبری هم در یک مقطعی فرمودند که مگر یک مسلمان میتواند بگوید که اصلاحطلب نیستم؟! هر روز از زندگی یک مسلمان باید بهتر از دیروزش باشد؛ این یعنی اصلاحطلبی. ولی وقتی این جریان به شکل کامل و درست اجرا نمیشود، یکدفعه در داخل کشور دچار مشکل میشویم.
جریان اصولگرا هم همینطور است. مگر شما میتوانید اصولگرا نباشید؟! اصولگرا یعنی چی؟! یعنی من دارای مبانی هستم. هر انسانی باید به مبانی و اصولی پایبند باشد. میگوییم مبانی ما دین، اسلام و تشیع، اعتقاد و انقلاب است و همه اینها میآید جزو مبانی ما. بنابراین شما هم اصولگرایید و هم اصلاحطلب. وقتی میآیید و میگویید اعتدال؛ مثلا الان شما شاید بگویید این جریانی که شما از آن نام میبرید، میشود همین اعتدال. ما میگوییم نه! حضرت علی(ع) فرمود: «اعرف الحق». اول حق را بشناس، بعد اهلش را بشناس. ما میخواهیم با اهلش بیاییم. میخواهیم بگوییم این آدمهایی که امروز آمدند و گفتند اعتدال، نتوانستند به آن نقطه برسند و در برخی موارد، حتی چالش و دعوا راه انداختند.
مرادم این است که الان مردم میگویند ما دنبال کسانی هستیم که مشکلات را حل کنند. بعضی میگویند ما دنبال کسانی هستیم که بیایند کارآمد باشند، نجاتبخش باشند. مثلا در بخش اقتصاد، همان حوزه پرچالش ما بیایند و تغییراتی ایجاد کنند. بنابراین امروز اگر ما مشکلاتی در بحث اقتصاد داریم، باید ژنرالهای اقتصادی کشور برای حل این مساله گردهم جمع شوند. حالا این ژنرالها از هر جناح سیاسی هستند، باشند، چه ایرادی دارد؟! اگر ما یک ژنرال اقتصادی داریم، ولی از لحاظ سیاسی اصولگراست؛ یک ژنرال اقتصادی داریم، ولی از لحاظ سیاسی اصلاحطلب است، ایرادی نیست.
آیا ما نباید از این افراد کارآمد در مجموعه کابینه و دولت استفاده کنیم؟! ما میگوییم، چه اشکالی دارد. نباید تجربیات کشور را یکباره منسوخ کنیم. ما یک دورهای چنین تجربهای را داریم که گفتند کلا قدیمیها بروند و یکسری آدمهای جدید بیایند. تجربه مدیریتی کشور را که نباید منقطع کرد. ما این را میگوییم که این آدمها میشوند آدمهای کارآمد، یعنی آدمهایی که در جناحهای سیاسی حضور دارند و هیچ ایرادی هم ندارد. اصلا این جریان اگر بیاید و بگوید بله، من دنبال یکسری آدمهای اقتصادی هستم که نه چپ باشند، نه راست، درست نیست. این حرف بسیار غلط است. اشکالی ندارد، اگر یک آدمی هم پیدا کردی که به جریانات سیاسی نزدیک نبود، او را هم بیاورید ولی اگر فردی کارآمد داشتیم که به جریانهای سیاسی نزدیک بود هم دلیل نمیشود که مورد استفاده قرار نگیرد. بنده قائلم به اینکه امروز در وضعیتی قرار داریم که اتفاقا دولت هم باید متشکل از افرادی کاملا مجرب باشد.
ژنرالها و آدمهای بزرگ باید به دولت بیایند. الان باید مسوولان ما از روحیه بسیار بالایی برخوردار باشند. اینکه هر روز برای مردم مرثیه بخوانیم که نمیشود. بگوییم ای مردم گردنه سختی پیشرو داریم، ای مردم دارد سونامی میآید، ای مردم قرار است سال آینده خیلی اتفاقات بیفتد، اینکه هنر نیست. در سال پنجاهونه، صدام آمد و فرودگاه مهرآباد را در قلب تهران زد، برخی از مسوولان بلندپایه کشور سراسیمه رفتند خدمت حضرت امام(ره) و گفتند چه نشستهاید که صدام آمد! امام(ره) هم فرمود «یک دزدی آمد، یک سنگی پرت کرد، فرار کرده، رفته است سرجایش. او میرود و ما آن چنان سیلیای به صدام بزنیم که دیگر قدرت بلند شدن نداشته باشد». بحثم این است که مسوول باید از وزانتی قابلقبول برخوردار باشد.
من برخی دوستان را در داخل دولت میبینم که هر روز حرفهای ناامیدکننده میزنند. ما باید برنامهریزی داشته باشیم. میگویند فردایمان فردای سختی است، خب پس باید برای این فردای سخت برنامه داشته باشیم، بدون برنامهریزی که نمیتوانیم پیش برویم، سناریوهای مختلفی باید داشته باشیم. لازمه این کار آن است که نباید جناحی نگاه کنیم، همه آدمها تواناییهایی دارند، این تواناییها را بیاوریم و امروز بهکار بگیریم. شما اگر یک روزی جنگ نظامی داشته باشید، میگویید هرچه آدم دارم، هرچه توان و قدرت و قوتی دارید، بیاورید که ما در جنگ از آنها استفاده کنیم. امروز هم باید همین کار را انجام دهیم.
**بحث این است که شاید اصلاحطلبان نتوانند در این دو انتخابات مهم پیش رو، 98 و 1400 همچون 3 انتخابات 92، 94 و 96 آرای مردم را بسیج کنند، در حالی که پایگاه رأی اصولگرایان تقریبا ثابت است. سوال این است که چه شخصیت یا حزب یا گروهی در شرایط کنونی قادر است علاوه بر ایجاد اجماع بین سیاسیون، اعتماد عمومی را نیز جلب کرده و رأی بگیرد؟ فکر میکنید این چهره یکی از همین افرادی است که ما به عنوان چهرههای اصولگرا، اصلاحطلب یا اعتدالی در حاکمیت میشناسیم یا ممکن است فردی ورای این دستهبندیها نیز امکان حضور داشته باشد؟
اینجا باید عقلانی برخورد کرد. من فکر کنم دیگر زمان اشخاص گذشته، چون متاسفانه ما در این چند سال گذشته، با دست خودمان خودزنیهای بسیاری را نسبت به افراد خودمان داشتیم. الان تحلیلی که وجود دارد، این است که انتخابات مجلس، انتخابات خوبی خواهد بود. دلیلش این است که یک بخشی از انتخابات مربوط به شهرهای بزرگ است.
شاید مشارکت بهویژه در شهرهای بزرگ، آنگونه که انتظار داشته باشیم، نباشد ولی در شهرهای کوچک به دلیل اینکه تنوع وجود دارد و هرکدام از نامزدها سعی میکنند آرای بیشتری جذب کنند و مردم هم به نوعی یک تعلقخاطری به کاندیداهای خودشان دارند، احتمالا انتخابات پرشور خواهد بود. در شهرهای بزرگ هم اگرچه نمیتوانیم بگوییم که درصد گستردهای شرکت میکنند ولی به نظرم مشارکت بد نخواهد بود.
**فکر میکنید فرد یا جریانی بتواند همچون دو، سه انتخابات اخیر، پیروز مطلق باشد؟!
خیر، من فکر میکنم پیروزی مطلق در شهرهای بزرگ به دست نمیآید و اتفاقا باتوجه به اصلاحاتی که درخصوص قانون انتخابات مجلس درحال انجام است، منجر میشود که تغییراتی حاصل شود و این درحالی است که معتقدم پیروزی مطلق چیز خوبی نیست. باید انتخابات خصوصا در شهرهای بزرگ تناسبی شود.
**یعنی چطور؟!
مثلا اگر دوره قبلی انتخابات تناسبی بود؛ وقتی شما اقلیت را حذف میکنید، یعنی یک جناح یکدفعه میآید و میگوید من پیروز مطلق هستم، یکی دیگر هم شکستخورده مطلق خواهد بود. الان تقریبا در دنیا یک چنین چیزی منسوخشده است، چون میگویند اساس دموکراسی، صیانت از حقوق اقلیت است، نه حقوق اکثریت. لذا چه کار میکنند؟! انتخابات را تناسبی برگزار میکنند. در همین عراق که همسایه ما است، همین کار را میکنند. مثلا اگر در همین دوره دهم در تهران انتخابات تناسبی بود، با همان میزان آرا، نوزده نفر از لیست امید وارد مجلس میشد، یازده نفر هم از لیست اصولگرایان. بنابراین میتوانست اتفاق بهتری از چیزی که الان رقم خورده، رقم بخورد.
این تعاملات اتفاقات در داخل پارلمانها خیلی شکل میگیرد و آدمها خیلی به همدیگر نزدیک میشوند و همدیگر را میشناسند و بیشتر میتوانند با همدیگر کار کنند. بنابراین اگر انتخابات به سمت تناسبیشدن برود که طرح فعلی مجلس هم همین هست، طبعا پیروزی مطلق در شهرهای بزرگ هم از بین میرود. ما قائلیم به اینکه در شهرهایی که نمایندگانی بیش از سه کرسی دارند، میشود انتخابات را به شکل تناسبی برگزار کرد.
نکته دیگر اینکه در حال حاضر جناحهای سیاسی ما به یک عقلانیت و بلوغ خوبی رسیدهاند و با یک فرمول جدید میشود کاری کرد که دوباره انتخابات، انتخابات پرشوری شود و این فرمول هم همان نشاندادن عقلانیت است. مثلا اگر همین جریانات سیاسی و جناحهای سیاسی ما به نوعی بتوانند در کنار همدیگر قرار بگیرند که رقابتهایشان رقابتهای سامانمند و همکاریجویانهای باشد، شاهد چنین اتفاقی خواهیم بود. مثلا در بعضی از مناطق لیستها میتواند مثلا لیستهای مشترک باشد، چه ایرادی دارد؟! ما قبلا هم داشتیم. اگر یادتان باشد تا مجلس پنجم، جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز که لیست اصلی تهران را میبستند، افرادی مشترک داشتند و یک تعدادی از کاندیداها به طور مشترک در هر دو لیست حضور داشتند. ولی از مجلس ششم این روال یک مقدار به هم ریخت. بنابراین میشود دوباره گامهایی را برای مشارکت بیشتر برداشت.
**این مصوبه اخیر مجلس، شما را از شرکت در انتخابات مجلس منع میکند؛ آقای لاریجانی و خیلیهای دیگر را هم همینطور.
من که خودم از مدتها پیش گفته بودم که در انتخابات آتی حضور پیدا نخواهم کرد. البته در تلویزیون هم مدتی پیش مصاحبه داشتم و گفتم که در انتخابات حاضر نخواهم بود و واقعا هم همینطور است. حتی بنا داشتم زودتر هم بتوانم بروم که نمیشود. ولی فارغ از بحث شخص بنده، به هر حال این موضوع ایدهای بود که اتفاقا دوستانی که سابقه طولانی نمایندگی دارند، مطرح کردند؛ یعنی از این آدمهای جدید نبودند. به هر حال آقایان امیری خامکانی و تابش که طراح بودند، پنج دوره سابقه نمایندگی دارند.
اتفاقا با من و با آقای دکتر لاریجانی و دیگران هم مشورت کردند، یعنی نگاه ما هم نسبت به این مساله مثبت بود که بالاخره یک فضایی هم ایجاد شود که آدمهای جدیدی هم بیایند. ولی از وقتی که این تصویب شد، انتقادات خیلی شدید شده و گفته میشود که مجلس جایی نیست که شما بیایید افراد را از حضور در آن محروم کنید. من شنیدم احتمالا شورای نگهبان هم این مصوبه را رد میکند. با یکی از دوستان پژوهشگاه شورای نگهبان که صحبت میکردم، میگفت در مورد ریاستجمهوری، اصل قانون اساسی است که رییسجمهور بیش از دو دوره نمیتواند اما درمورد مجلس چنین اصلی وجود ندارد، بنابراین، آنها میگفتند احتمال اینکه شورای نگهبان این مصوبه را رد کند، وجود دارد./
پایان پیام