به گزارش خبرنگار خانه ملت؛ در روزگاری که «آقازاده بودن» به اشتباه افتخار تبدیل شده و شایستهسالاری قربانی رانت و فساد است، از هر دری که قدم میگذاری، سایهای پنهان به دنبال منافع شخصی خود ضربهای سنگین به سیاست و نظام وارد میکند؛ آنگاه این بدنامی به نام عملکرد حاکمیت تمام میشود، این همان دردیست که سالها مردم کوچه و بازار از پایین تا بالای شهر از آن دم میزنند.
امروز اما، پدری از جنس همین مسئولان، در سوگ فرزند خود، شهادت میدهد؛ «در این شانزده، هفدهماه حتی یکبار هم برای اعضای خانوادهام با کسی تماس نگرفتم، وقتی جوانها به من مراجعه میکردند و میدیدم نمیتوانم برایشان کاری انجام دهم، وجدانم نمیپذیرفت که برای خانواده خودم ارتباطی بگیرم؛ به پسرم گفته بودم مثل بقیه باش و نگو پدرت چهکاره است.» با همین یک جمله شرافت و مردانگی، به نام یک آقازاده رقم خورد که دیگر نام و جایگاه پدر را به دوش نمیکشد. حادثه تلخ درگذشت امیراحمد موسوی، نوجوان ۱۶ ساله و فرزند سید روحالله موسوی نماینده مردم لردگان، بیش از آنکه تنها یک خبر باشد، تصویری متفاوت از زندگی فرزندان مسئولان کشور ارائه کرد؛ تصاویری که کمتر در رسانهها و افکار عمومی دیده شدهاند.
آقازادهای، آقای مسئولان میشود
بسیاری از رسانهها و تحلیلگران اجتماعی، در بازتاب این اتفاق، بر نکتهای مشترک تأکید کردند؛ فرزندانی هستند که نه از جایگاه والدین استفاده میکنند و نه میخواهند مسیر زندگی خود را به رانت کوتاه گره بزنند، آنها دست روی زانوهای خود گذاشته و عرق جبین ریخته و مردانه زیستهاند؛ امیراحمد، همانند بسیاری از نوجوانان، روزانه در خیابانهای شهر به عنوان پیک موتوریِ رستوران فعالیت میکرد.
همکارانش بعدها گفتند هرگز نمیدانستند او «فرزند نماینده» است؛ نه کارت معرفی داشت، نه توقع داشت مسیرش کوتاه شود و نه از امتیاز خانوادگی بهره برد. این واقعیت به سرعت توجه رسانهها را جلب کرد و به گفته برخی از آنها، رفتاری شایسته تقدیر و الگوسازی برای نسل جوان قلمداد شد.
آقازادهای که لایی کشیدن بلد نبود
در کنار همه شجاعتها و استقلالی که امیراحمد نشان داد، یک نکته جالب دیگر نیز در رسانهها مورد توجه قرار گرفت؛ او با موتورسواری آشنا بود اما «لایی کشیدن بلد نبود». این نکته ساده، اما نمادین، تصویر یک نوجوان مسئول و صادق را برجسته کرد؛ کسی که در خیابانها تلاش میکرد، شرافت را بر جایگاه خانوادگی ترجیح دهد و در عین حال حتی در کوچکترین جزئیات زندگی، مستقل و بیریا بود. این روایت گویای زندگی مستقل و شفاف فرزندان مسئولان، حتی در مهارتهای روزمره، قابل احترام و الگوساز است.
تصویر واقعی از یک انسان / امیراحمد روی آقازادهها را سفید کرد
در چند روز گذشته، مطبوعات و جراید کشور با انتشار روایتهایی از زندگی امیراحمد، نشان دادند که نسلی از نوجوانان مسئولانه تلاش میکنند تا شرافت کار را بر جایگاه خانوادگی ترجیح دهند؛ این زاویه دید، همزمان با نقد رفتار برخی از خانوادههای مسئول که فرزندان خود را پشت رانت پنهان میکنند، تصویری واقعی و انسانی از تلاش و استقلال فرزندان مسئول ارائه کرد. تحلیلگران رسانهای تأکید دارند که چنین روایتهایی، هرچند تلخ و دردناک هستند اما میتوانند اعتماد عمومی را نسبت به رفتار اخلاقی بخشی از مسئولان بازسازی کنند، اما نباید فراموش کرد که این حادثه تلخ، روی دیگر سکهای است که سالها شکاف عمیقی بین مردم و مسئولان ایجاد کرده است.
تربیت خانوادگی و استقلال نوجوانان
از زاویه اجتماعی، ماجرا بیش از یک حادثه شخصی بود؛ بازتابی از تلاش جوانان برای استقلال و مسئولیتپذیری که میتواند ابعاد جهانی نیز داشته باشد. رسانهها بارها اشاره کردند که امیراحمد همانند همسالانش کار میکرد، بدون آنکه نام و عنوان خانوادگی خود را به دوش بکشد. این همان نگاه خاص به استقلال انسانی است که میتواند اتفاق بزرگی در جامعه رقم بزند.

تحلیلگران گفتند؛ این تجربه، نمادی از آموزش اخلاقی والدین و پرورش نسل جوانی مستقل است که میتواند الهامبخش دیگر خانوادهها باشد؛ این حادثه تلخ در قاب رسانهها ابعاد گستردهتری از ماجرا را برای مردم نشان داد؛ مسئولانی که دل در گرو این مردم دارند و آقازادههایی که میتوانند زندگی ساده، مستقل و بیرانت داشته باشند؛ بسیاری از رسانهها این رفتار را تقدیر کردند؛ نه به عنوان استثنا، بلکه به عنوان نمونهای از رفتار صحیح و شفاف که میتواند الگوی اخلاقی و انسانی برای جامعه باشد.
امیراحمد امروز دیگر در میان ما نیست، اما روایت زندگی و بازتاب رسانهای او یادآور یک نکته مهم است؛ میتوان مسئول بود و ساده زیست، میتوان فرزندی داشت که شرافت تلاش را بر سایه قدرت ترجیح میدهد. این تصویر، همدلی رسانهها، تحلیلگران و افکار عمومی را برانگیخت و نشان داد که حتی در روزگار پر از حاشیه، اخلاق و شفافیت هنوز میتواند محور روایت رسانهای باشد. /
پایان پیام



نظر شما